هبه اصطلاحی است در فقه اسلام به معنی عقد دادن مالی به دیگری و به رایگان که شخص بخشنده را «واهب»، طرف گیرنده را «متهب» و مال مورد هبه را «عین موهوبه» گویند. عقد هبه با ایجاب و قبول و گرفتن عین مال تشکیل میگردد.
واهب امکان بازگشت از هبِه را ولو بدون رضایت متهب (گیرنده مال) دارد مگر در هِبه به به اولاد، خواهر و برادر، عمو عمه، زن و یا شوهر.
بنا به قانون مدنی ایران و نظر عموم فقها شرط گرفتن مال، شرط صحت عقد است یعنی بدون آن مال از مالکیت مال موهوب به متهب منتقل نمیشود
هبه در لغت به معنای بخشیدن و دادن چیزی به کسی بدون عوض است. در تعریف در معنای اصطلاحی هِبه آورده شده است: واهب آن چیزی را که ملک خودش است، رایگان و بلاعوض به دیگری انتقال بدهد. به هِبه عطیه و نحله نیز می گویند. معنای لغوی هِبه و اصطلاحی آن نزدیک به هم هستند، زیرا در هر دو تحویل رایگان عین به دیگری است.
هبه در لغت به معنای بخشیدن و دادن چیزی به کسی بدون عوض است. در تعریف در معنای اصطلاحی هِبه آورده شده است: واهب آن چیزی را که ملک خودش است، رایگان و بلاعوض به دیگری انتقال بدهد. به هِبه عطیه و نحله نیز می گویند. معنای لغوی هِبه و اصطلاحی آن نزدیک به هم هستند، زیرا در هر دو تحویل رایگان عین به دیگری است. هِبه و بخشش به خویشاوندان اگرچه فقیر هم نباشد مستحب است. مخصوصا در مورد پدر و فرزند استحباب آن موکد است و پدر و مادر اگر نیاز مالی داشته باشند؛ هِبه و بخشش به آنها واجب عینی است. در هِبه مستحب است بین فرزندانش فرق نگذارد؛ و به طور مساوی به آنها هِبه کند.
هبه از سه رکن تشکیل می شود:
۱ -واهب: کسی است که مال را به دیگری تملیک می کند.
۲- متهب: کسی است که تملیک را قبول می کند.
۳- موهوب: مالی که مورد هِبه است و بخشش می شود.
هبه بر دو نوع است. مورد اول هِبه معوض است که واهب در هنگام عقد به متهب شرط کند، عوض چیزی را که به او می دهد او نیز عوض آن را رایگان به واهب بدهد. یا این که متهب بدون شرط واهب، چیزی در مقابل هبِه ای که گرفته رایگان به واهب بدهد.
مورد دوم هِبه غیرمعوض که واهب در هنگام عقد هِبه، شرط پرداخت عوض بر متهب نکرده باشد و متهب هم چیزی در عوض هِبه به واهب پرداخت نکند.
در هِبه معوض عوضی که در آن قرار داده می شود، در مقابل مال موهوب نیست بلکه عوض در مقابل شرط واهب است. در عقود دیگر مثل بیع، عوض در مقابل عین است.
هِبه علاوه بر ایجاب احتیاج به قبول نیز دارد مثل بیع، نکاح و اجاره، ایجاب آن به هر لفظی که ظهور عرفی در معنای بخشیدن داشته باشد مثل وهبتک به تو بخشیدم. یا ملکتک ملک تو کردم محقق می شود و همچنین قبول هِبه با هر لفظی که ظهور عرفی در معنی قبول دارد و دلالت بر رضایت متهب دارد واقع می شود. قبض عین موهوبه شرط صحت آن است البته بعضی از فقها عقیده دارند که قبض شرط لزوم هبِه است شرط صحت یعنی متهب علاوه بر قبول هِبه باید چیزی را که به او هبِه شده، از واهب تحویل بگیرد؛ و این قبض هم باید به اذن واهب باشد. بنابراین اگر متهب عین موهوبه را قبض نکند حکم ملکیت بر آن بار نمی شود؛ و اگر واهب قبل از قبض متهب بمیرد این عین موهوبه جزء ترکه واهب حساب می شود.
گفته شده که هِبه عقد بوده و از دو طرف تشکیل شده است. علاوه بر ایجاب به قبول نیز احتیاج دارد. ولی ایقاع یک طرفی است فقط ایجاب می خواهد احتیاج به قبول ندارد مثل طلاق و عتق.
هبه عقد جائز است: یعنی هر یک از طرفین می توانند آن را به هم بزنند، مگر در چند مورد که هبِه لازم می شود و واهب نمی تواند آن را به هم بزند و عین موهوبه را پس بگیرد.
حکم فروش مال موهوبه: اگر واهب در هِبه ای که نمی تواند رجوع کند عین موهوبه را بفروشد بیعش فضولی است؛ و چنانچه متهب اجازه دهد معامله اش صحیح است؛ و اگر اجازه ندهد معامله باطل است؛ و اگر هِبه غیرلازمه باشد و متوجه باشد که مال موهوبه را می فروشد این فروشش رجوع از هِبه است؛ و معامله اش نیز صحیح است.
رجوع در هبه یا با گفتار است به طوری که واهب بگوید از هِبه ام برگشتم یا مال موهوبه را برگردان یا به فعل است، مثل برگرداندن عین و گرفتن آن از دست متهب؛ و اگر واهب مال موهوبه را بفروشد یا اجاره دهد یا وقف کند اگر به قصد رجوع از هِبه باشد این هم رجوع از هِبه است؛ و در رجوع هم اطلاع متهب شرط نیست و صحیح است.
…
موسسه حقوقی ندای عدالت ساعی (گروه وکلای دادشید) با بهره گیری از وکلای پایه یک دادگستری آماده ارائه انواع خدمات حقوقی و وکالت در مراجع حقوقی کیفری دیوان عدالت و سایر مراجع حقوقی و اداری توسط وکیل و مشاوره حقوقی در سرتاسر کشور می باشد جهت ارتباط با این مجموعه اینجا را کلیک کنید.
همیشه بخاطر داشته باشید؛ مسائل مشابه حقوقی الزاماََ راه حل مشابهی ندارند بدون مشورت با وکیل یا مشاور حقوقی هیچ گونه اقدامی انجام ندهید.