زن و کنکاشی نوین – گروه وکلای دادشید
زن و كنكاشي نوين - گروه وکلای دادشید
(مقالات حقوقی،حقوق زنان، زن ،مشاوره اینترنتی،مشاوره حقوقی،موسسه حقوقی ،وکالت،درخواست وکیل،وکیل،مشاور)
زن و كنكاشي نوين
اسلام با وضع مقررات و چارچوبهايي، شخصيت زن را گرامي داشته و او را از اينكه بازيچه هوسهاي مشتي هرزه شود برحذر داشته است.( زن و كنكاشي نوين)
سفارشهاي مكرر و اكيد به زن در مراقبت و مواظبت از شخصيت و وجود خويش، براي ترساندن او نيست بلكه روشي است حكيمانه براي دفع خطرهاي واقعي و حتي خطرهاي احتمالي. اسلام برخورد رمانتيك، با زيبايي زن را نميپذيرد ولي در محدوده روابط شرعي زن را به بهرهگيري و بكارگيري عامل زيبايي تشويق و ترغيب ميكند.( زن و كنكاشي نوين)
پيشقدم شدن دختر در امر ازدواج از نظر اسلام هيچ منعي ندارد و عادات و رسوماجتماعي نبايد شكل شرعي به خود بگيرد.( زن و كنكاشي نوين)
دوستي بين دو جنس
اسلام براي روابط انساني - به ويژه رابطه زن و مرد - در جامعه مقرراتي وضع كرده است كه اين حدود و چارچوبه ها به زن امكان ميدهد تا در فضايي سالم و به دور از انحراف رشد كند.
«دوستي» گونهاي از روابط انساني است كه در بسياري از زمينهها ممكن است بين زن و مرد پيش آيد.( زن و كنكاشي نوين)
در كنكاش پيرامون حكم شرعي دوستي زن و مرد ابتدا بايد ببينيم، اسلام از مرزبندي روابط انساني بين زن و مرد چه هدفي را دنبال ميكند.
آنچه اسلام بدان اهميت ميدهد اين است كه روابط اجتماعي پاك و پاكيزه بماند. تأكيد شرع بر اين مهم برخاسته از اهداف اسلام در ارائه مسير مستقيمي است كه خداوند از انسانها خواسته است تا در آن گام بردارند.
ميبينيم اسلام - به عنوان نمونه - زنا را كه حرام كرده، خواسته است با اين تحريم در واقع راهي عملي براي دور كردن انسانها از اين عمل زشت و ايجاد جو پاكدامني قرار دهد.
از اين رو ملاحظه ميكنيم كه قرآن كريم تأكيد شديدي دارد بر وجوب چشمپوشيدن زنان و مردان مؤمن [از نگاههاي شهوتآميز] و علاوه بر اين از خودآرايي [تبرّج] و آشكار كردن زينت نهي كرده است تا به اين وسيله، هر دو طرف را از قرار گرفتن در فضايي كه موجب تحريك غريزه جنسي ميشود دور نگه دارد.
احاديث شرعي فراواني يافت ميشود كه از ناخوشايندي خلوت مرد با زن سخن ميگويد. اگر بدانيم چنين خلوتي، نتايج منفياي در پي دارد يا احتمال قوي آن را بدهيم، طبعا اين حكم كراهت به حكم حرمت شرعي تبديل ميشود.( زن و كنكاشي نوين)
ممكن نيست طبيعت متنوع زن و مرد، بتواند «دوستي» را در حد طبيعياش نگه دارد.( زن و كنكاشي نوين)
زيرا اين امر حالتي دروني است كه هر چه عميق تر شود احساسات ملتهب اوج ميگيرد و هر چه دو طرف احساس يگانگي و صميميت كنند اوج بيشتري پيدا ميكند.( زن و كنكاشي نوين)
حديثي به حضرت زهرا(س) نسبت داده شده است كه ميگويد: «خوبي و خير زنان در آن است كه مردان را نبينند و مردان نيز آنان را نبينند.» ما از اين حديث فقط همين معني ظاهري را برداشت نميكنيم كه فقط «نديدن» منظور باشد، بلكه آن را كنايه از «عدم اختلاط» ميدانيم با در نظر گرفتن اينكه اختلاط زن و مرد ممكن است به نتايج منفياي بيانجامد.( زن و كنكاشي نوين)
ما اكنون درصدد آنيم تا معني دقيق كلمه «دوستي» را دريابيم. اين سؤال مطرح است كه آيا اين كلمه به معني وجود رابطهاي طبيعي بين زن و مرد است و آيا اين رابطه درست همانند رابطه بين دو مرد يا دو زن است كه در درس و بحث و يا امور اجتماعي با هم رابطه دارند و احساسات متقابلشان در حد معيني متوقف ميشود و به جنبه غريزي [جنسي [نزديك نميشود؟( زن و كنكاشي نوين)
به عبارت ديگر آيا «دوستي» زن و مرد به اينگونه است كه هر كدام از آن دو احساس كند رابطه متقابل كه بر پايه تفاهم و احترام طرفين استوار است براي تبادل امور فكري و اجتماعي و سياسي اقتضا ميكند كه همديگر را ببينند؟ اگر مقصود از «دوستي» اين باشد پرهيزها و احتياطهايي كه در سفارشهاي اخلاقي اسلام ديده ميشود و در احكام اسلامي نيز به چشم ميخورد از دو نقطه قابل بررسي است:
اول: اينكه طبيعت دوستي زن و مرد كه ما ميخواهيم آن را به شكل ملاقات و اختلاط طبيعي درآوريم گاه براي دو طرف اشكالات شرعياي ايجاد ميكند كه ممكن نيست به شكل طبيعي و دور از پيچيدگي تمام شود مگر آنكه به انحراف از خط اسلام مي انجامد.( زن و كنكاشي نوين)
دوم: آنكه ممكن نيست طبيعت متنوع زن و مرد، بتواند «دوستي» را در حد طبيعياش نگه دارد. زيرا اين امر حالتي دروني است كه هر چه عميق تر شود احساسات ملتهب اوج ميگيرد و هر چه دو طرف احساس يگانگي و صميميت كنند اوج بيشتري پيدا ميكند، آنگاه طبيعي است كه كمكم غريزه جنسي برانگيخته شود طوري كه گاه هر دو از آن بيخبرند، اما اين حالت در احساسات درونياش انباشته ميگردد و در نهايت ممكن است به انفجار بيانجامد.( زن و كنكاشي نوين)
حدود و مقررات شرعياي كه رابطه زن و مرد را تعيين ميكند هيچگونه ارتباطي را بين زن و مرد، در خارج از محيط زناشويي تشويق نميكند.( زن و كنكاشي نوين)
از بسياري از احاديث همين برداشت احتياطكارانه برميآيد. از جمله اين حديث: «هيچ مرد و زني جمع نميشوند مگر آنكه شيطان، سومياشان است.»
اين حديث تأكيد ميكند كه طبيعت چنين اجتماعي هر دو طرف را با مشكلاتي روبهرو ميكند كه از دلدادگي آنان به يكديگر نشأت ميگيرد.( زن و كنكاشي نوين)
اين مطلب را در برداشتهاي جامعهشناسان نيز پي ميگيريم. دانشمندان جامعهشناس در پاسخ به اين سؤال كه: «آيا ممكن است دوستياي بين زن و مرد صورت گيرد كه جنبه جنسي در آن دخالت نداشته باشد؟» پاسخ گفتهاند كه اينگونه دوستي امري غير عملي و غير واقعي است. شايد ما هم بتوانيم به چنين نتيجهاي برسيم. به اين صورت كه ملاحظه ميكنيم واقعيت زندگي در جامعهاي كه مرز بين دو طرف تاجايي پيش ميرود كه هيچ كدام احساس مشكل جنسي نميكنند،- يعني جامعه از اين بُعد كاملاً آزاد است - طوري است كه دوستيهايي كه در فضاي بسندگي [و سيري] جنسي شكل ميگيرد، حتما [دير يا زود] به سوي اين گرايش منفي (گرايش جنسي) سوق داده ميشود حتي كساني كه از متن چنين محيطهايي دورتر هستند مثل رهبران و مسؤولان بلند پايه، از اين قاعده مستثنا نيستند.( زن و كنكاشي نوين)
با اين حال ما نميگوييم كه امكان ندارد دوستي بين زن و مرد نتايج اخلاقي مثبتي در بر داشته باشد. بلكه ميگوييم ممكن است اين امر نتايج منفياي به بار آورد.
حال ميتوانيم بگوييم كه مسأله «دوستي» از مسايلي است كه گناهش بيشتر از سودش است، و اين امر باعث ميشود كه «دوستي» در فضاي تجربهاي سخت و نزديك به حرام قرار گيرد. در حديثي چنين آمده است: حرامها مرزهاي الهي است. هركس بدان نزديك شود ممكن است از آن تجاوز كند.( زن و كنكاشي نوين)
با توجه به آنچه گفته آمد، لازم است جامعه مؤمن [اسلامي] اين امور را بطور دقيق و واقعي فراگيرد تا در تجربه سختي كه براي زن و مرد و جامعه زشت و ناپسند است قرار نگيرد.
اخلاق بايد زمينهاي متناسب و معقول داشته باشد. زيرا نميشود به انسان گفت داخل آتششو و نسوز و ممكن نيست انساني را داخل آب بياندازيم و به او بگوييم خيس نشو. شاعري اين معنا را در بيتي گنجانده است:
«القاه فياليم مكتوفا و قال له
ايّاك ايّاك ان تبتلّ من الماء»
او را دستبسته به دريا انداخته است و به او ميگويد: مبادا! مبادا! خيسشوي.( زن و كنكاشي نوين)
حدود و مقررات شرعياي كه رابطه زن و مرد را تعيين ميكند هيچگونه ارتباطي را بين زن و مرد، در خارج از محيط زناشويي تشويق نميكند. اين برداشت بدان معنا نيست كه اختلاط سراسر شرّ است و برخوردها به تمامي ناروا، بلكه ممكن است در برخي زمينههاي اجتماعي يا فرهنگي نياز به ايجاد فضاي مشترك براي كار باشد. البته اين فضاهاي مشترك را بايد با قيدها و شرطهايي از اينكه زمينه انحراف اخلاقي شود، سالم و پاك نگه داريم.( زن و كنكاشي نوين)
اختلاط و حديث حضرت زهرا(س)
بسياري از اين حديث مشهور(1): «خير للنساء ان لايرين الرجال ولا يراهن الرجال»(2)
«براي زنان بهتر آن است كه مردان را نبينند و مردان نيز آنان را نبينند.» ميپرسند كه آيا اين سخن يك حكم شرعي براي زن شمرده ميشود يا نه؟( زن و كنكاشي نوين)
در پاسخ به اين پرسش، ابتدا تذكر اين نكته لازم است كه سخنان اهلبيت - و حتي ديگران - را مطابق با روشهاي علم بلاغت زبان عربي كه شيوه فني بيان را مشخص ميكند ارزيابي و درك كنيم.
عالمان علم بلاغت چندين اسلوب براي بيان سخن شمردهاند. در يك شيوه بيان، واژهها را به معناي حقيقي و وضعي به كار ميبرند. در شيوه ديگر مقصود و منظور خود را با مجاز و كنايه بيان ميكنند.( زن و كنكاشي نوين)
با توجه به اين مطلب، ميتوانيم سخن بانوي عالَم فاطمه زهرا(س) را به خوبي دريابيم. اين سخن در مقام بيان يك حكم شرعي نيست كه بر زن واجب باشد در زندگي اجتماعياش بدان گردن نهد و اين حكم را حتي در حدي كه جايز است مرد و زن يكديگر را ببينند دخالت دهد. بلكه حضرت زهرا(س) در مقام بخشيدن انديشه و بينش عميقي بود كه مسأله اختلاط بين مرد و زن را كه ممكن است در طهارت روحي آن دو در ارتباط با يكديگر تأثير منفي به جاي گذارد، حل و درمان كند.( زن و كنكاشي نوين)
علاوه بر اختلاط، نگاههاي افسارگسيخته كه از حالات غريزي زن و مرد نشأت ميگيرد تأثيرات منفياي بر بعد اخلاقي زن و مرد به جاي ميگذارد. اين تأثير از طبيعت احساسات و رفتاري سرچشمه ميگيرد كه نگاهها زمينه آن را فراهم ميكنند.
شايد شاعر نيز به همين مسأله اشاره دارد در اين بيت:
نظرة فابتسامة فسلام
فكلام فموعد فلقاء
نگاهي و لبخندي و سلامي پس سخني و سپس وعدهاي و آنگاه ديداري اگر چه اين شعر رويكردي ديگر دارد اما ممكن است اشارهاي به نگاههاي افسارگسيخته كه از حالات غريزي زن و مرد نشأت ميگيرد تأثيرات منفياي بر بعد اخلاقي زن و مرد به جاي ميگذارد.( زن و كنكاشي نوين)
مطلب مورد نظر، داشته باشد. [كه نگاه زمينه گناه ميتواند باشد[رواياتي هم در اين زمينه داريم مثل اين حديث: «النظرة الاوليلك والثانية عليك» نگاه اول [كه بيغرض و اتفاقي است] بر تو مباح و نگاه دوم به زيان تو است. و حديث ديگري كه ميگويد: «النظرة سهم من سهام ابليس» نگاه [آلوده] تيري از تيرهاي شيطان است.( زن و كنكاشي نوين)
در تفسير حديث حضرت زهرا(س) بايد گفت: آن بانوي بزرگ ميخواست به كنايه چنين القا كند كه هنگامي كه زن ميتواند از محيط اختلاط با مرد، دور بماند به گونهاي كه نه او مردي را ببيند و نه مردي او را، اين حالت براي او بهتر است، زيرا تأثيرات رواني خوبي به جاي ميگذارد.
حضرت زهرا(س) با اين جمله ميخواهد، زن در سطح بالايي از طهارت روحي قرار گيرد. اما ميبينيم اين سطح بالاي طهارت، در عين حال كه ارزش اخلاقي و اسلامي بزرگي شمرده ميشود، يك تكليف شرعي به حساب نمي آيد.( زن و كنكاشي نوين)
زن مكلف نيست كه به مرد نگاه نكند و براي او حرام نيست كه مردي ـ با رعايت نظر شرع ـ به او نگاه كند. به ويژه، گاه فرض مسأله در ضروريات زندگي اجتماعي يا انگيزههاي سياسي و جهادي و فرهنگي است كه در چنين مواردي زن مسلمان بايد با حفظ پوشش شرعي آزاد باشد كه در امور مربوط به مسؤوليتش با مردان گفتگو كند؛ در اين موارد ضروري مشاركت زنان لازم است. حديث حضرت زهرا(س) چنان كه معلوم شد موضوع اختلاط را در اوج نگاهي اخلاقي و با تعبيري كاملاً مبالغهاي قرار دادهاست. اما به هر حال اين حديث بيانكننده يك تكليف شرعي نيست زيرا ما به شواهد متعدد تاريخي درمييابيم كه حضرت زهرا(س) مردان را ميديدند و با آنان سخن ميگفتند و مردان نيز آن بزرگوار را ميديدند و با او سخن ميگفتند. اين امر نشان آن است كه حديث مذكور با توجيهات معمولي قابل تفسير نيست، بلكه نظر به سطح بالايي از اخلاق دارد كه انسان بدان مكلف نيست و تنها نمونه و قلهاي برجسته را كه لازم است انسانها از آن الهام گيرند، پيش روي آنان قرار ميدهد.( زن و كنكاشي نوين)
عشق زن و مرد
هر انساني ـ از مرد و زن ـ در برابر انسانها يا اشياء ديگر عاطفهاي دارد كه به احساساتش مربوط است. و گاه اين عاطفه از حدود اختيار خارج است زيرا انسان در احساس حب و بغض گاه تحت تأثير برخي وضعيتها و شرايط و شكلها قرار ميگيرد.( زن و كنكاشي نوين)
از اينرو اسلام نخواسته است كه انسان با مسأله عاطفه انسانياش به در ضروريات زندگي اجتماعي يا انگيزههاي سياسي و جهادي و فرهنگي زن مسلمان بايد با حفظ پوشش شرعي آزاد باشد كه در امور مربوط به مسؤوليتش با مردان گفتگو كند.( زن و كنكاشي نوين)
فشار وارد آوردن بر عاطفه به شكل رويارويي با آن، بيشتر به نتايج منفي ميانجامد. اسلام ميخواهد انسان طوري تربيت شود كه ارزشهاي الهي و معنوي را با جان و دل بپذيرد.
طور مستقيم و تحميلي برخورد مثبت يا منفياي داشته باشد. زيرا فشار وارد آوردن بر عاطفه به شكل رويارويي با آن، بيشتر به نتايج منفي ميانجامد. اسلام ميخواهد انسان طوري تربيت شود كه ارزشهاي الهي و معنوي را با جان و دل بپذيرد.( زن و كنكاشي نوين)
اسلام ميخواهد كه انسان ريشههاي محرك عاطفياش را تربيت كند. بنابراين بر او لازم است كه نفس خود را به بردباري عادت دهد نه به انفعال، و پيرو عقل باشد نه تابع احساسات. به اين معني كه ذهن و شعور خويش را آماده كند كه در برخورد با مسايل حساب نقاط مثبت و نقاط منفي را بكند، تا اينكه عاطفه در درون خود مايه عقلي داشته باشد. مقصود از اين سخن آن نيست كه اسلام جلوي ابراز عاطفه را گرفته است بلكه اسلام ميخواهد در دل عاطفه، عقل و انديشه حضور داشته باشد. به اين ترتيب، اسلام جانب هماهنگي و توازن و پايداري را مورد تأكيد قرار ميدهد طوري كه هر فرد مسلمان به عنوان انساني مؤمن به خدا و اسلام بر اصول اساسي و اهداف و پيوندهاي اسلامي پايداري كند.( زن و كنكاشي نوين)
با توجه به اين برداشت به طور مستقيم وارد موضوع ميشويم. كه اسلام، پسر جوان را از اينكه بنا به انگيزهاي از انگيزههاي مؤثر در عشق و عاطفه به دختري علاقهمند شود باز نداشته است، چنان كه از تمايل دختر به پسر، تا حدي كه اين تمايل برخاسته از انگيزههاي اصيل انساني و به دور از فضاي ضداخلاقي باشد منع نكرده است.
به بياني ديگر چنين گرايشهايي گاه در فضاي روابط شرعي قرار ميگيرد. در اين حالت يكي از دو جنس نسبت به ديگري تمايل پيدا ميكند و نهايتا اين امر به پيوندي شرعي و قانوني منجر ميشود.( زن و كنكاشي نوين)
و چه بسا اين گرايش [و آشنايي] زمينهاي ميشود براي روابطي غير شرعي. اسلام انديشهاي را كه زمينهساز حركت در خط انحراف باشد محكوم ميكند اما از علاقهاي كه به نتايج شرعي مطلوب منجر شود نهي نميكند.( زن و كنكاشي نوين)
اسلام كوشيده است تا احساسات را پاكيزه نگه دارد تا اين كه هيچ كدام به انحراف كشيده نشوند. از اينرو براي هر سطحي از روابط، ضوابط و مقرراتي قرار داده است.
براي نگاه كردن و لمس كردن و خلوت كردن زن و مرد كه سومياشان را شيطان ميداند، حد و مرزي قرار دادهاست تا اينكه حالت عاطفي بين آن دو، به انحراف منجر نشود.( زن و كنكاشي نوين)
اصل دوستي در اسلام مشروع است اما جايگاه آن در روابط زن و مرد چگونه است؟ و آيا از آن در مسير معصيت خدا استفاده شود يا در راه اطاعت خدا؟
همين دو شق است كه معناي شرعي عشق را در محدوده رضا و خشنودي خدا و يا غضب و خشم او معين و مرزبندي ميكند.
معضل شركورزي در عشق
شرك در عشق حالتي رواني است. در چنين حالتي انسان در شخصيت كسي كه به او عشق ميورزد چنان محو و هضم ميشود كه گاه به پرستش هم ميرسد.
اين حالت را در تعابير بسياري از شاعران ـ در غزلهايشان ـ ميبينيم كه عاشق از احساسش نسبت به معشوق با واژه هاي پرستش تعبير ميكند.( زن و كنكاشي نوين)
اسلام انديشهاي را كه زمينهساز حركت در خط انحراف باشد محكوم ميكند اما از علاقهاي كه به نتايج شرعي مطلوب منجر شود نهي نميكند.( زن و كنكاشي نوين)
اين حالت هميشه ويژه عشق بين مرد و زن نيست بلكه در روابط عامه مردم با بزرگان و رهبران و قهرمانان جامعه نيز به چشم ميخورد كه دوستداران، در شخصيت فلان قهرمان يا رهبر يا عاشق و معشوق چنان غوطهور ميشوند كه جز او همه چيز را فراموش ميكنند و حتي گاه آماده ميشوند با اطاعت او از فرمان خداوند سرپيچي كنند. اين حالت تقريبا همان شرك خفيّ است كه در درون انسان، شخصيت مقدسي در مقابل خداي سبحان انباشته [و جعل] ميكند كه قرآن كريم از اين گروه چنين تعبير ميكند: و من الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله والذين امنوا اشدّ حبّا لله ...»(3) «بعضي از مردم خدا را همتاياني اختيار ميكنند و آنها را چنان دوست ميدارند كه خدا را. ولي آنان كه ايمان آوردهاند خدا را بيشتر دوست ميدارند.»( زن و كنكاشي نوين)
اهل ايمان هيچگاه از خدا فراتر نميروند. آنان به سبب عشق به خداست كه به انسانها عشق ميورزند و به خاطر عشق انسانها به خداست كه عاشق آنان ميشوند.( زن و كنكاشي نوين)
ما ميكوشيم تا ذهن دختران و پسران جوان را كه از احساسات گرم و عاطفي و گاه عاشقانه دوره بلوغ و جواني برخوردارند، نسبت به اين مسأله آگاه كنيم و علاوه بر اين گروه به زنان و مرداني كه پيوند زناشويي دارند بايد بگوييم: لازم است در رابطه با ديگران ـ چه اين رابطه عاطفي باشد يا حياتي ـ از عاطفه خود به دقت مراقبت كنند و در برابر مرزهاي الهي متوقف شوند و لازم است به مردم به عنوان بندگان خدا بنگرند و هنگامي كه تحت تأثير زيبايي كسي قرار گرفتند بدانند كه اين زيبايي را خداوند به انسان بخشيده است، و اگر از شجاعت كسي شگفتزده شدند بدانند كه اين نيرو را خداوند به او داده است.( زن و كنكاشي نوين)
به اين ترتيب وقتي كه در آگاهي و احساس و موضعگيريهاي خود در برابر ديگران خداوند را حاضر و ناظر دانستيم، ديگران در برابر او حقير و ناچيز خواهند بود و تنها خدا به بزرگي و عظمت در آگاهي و احساس ما باقي ميماند.( زن و كنكاشي نوين)
هيچ موجودي هر چند در انديشه و دل و زندگيمان جايگاه بزرگي داشته باشد به مقام خدا نميتواند نزديك شود.
بايد بدانيم كه خداوند خود به ما ياد داده است كه عشق به او صرفا يك امر عاطفي قلبي نيست، بلكه در كنار اين حركتي است عملي در واقعيت زندگي. در كتاب خداوند چنين آمده است:
«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم»(4)
«بگو: اگر خدا را دوست ميداريد از من پيروي كنيد تا او نيز شما را دوست بدارد و گناهتان را بيامرزد.»( زن و كنكاشي نوين)
آنچه لازم است بر آن تأكيد كنيم در اين جمله خلاصه ميشود كه وقتي ما به خود ميگوييم: ما خدا را دوست داريم، پس لازم است با عمل، دوستيمان را ثابت كنيم، و يا ميگوييم: ما دوست داريم كه خدا دوستمان بدارد پس لازم است به محبت خدا با پيروي از فرمانهاي او متوسل شويم.
اما اگر خدا را دوست داريم و در عين حال از دستورهاي او سرپيچي كنيم مصداق اين سخن شاعر خواهيم بود:
تعصي الا له و انت تظهر حبه
هذا لعمرك فيالفعال بديع
لوكان حبك صادقا لاطعته
ان المحب لمن يحب مطيع
از فرمان خداوند سرپيچي ميكني در حالي كه ابراز دوستي و محبتش را ميكني ـ اين كار تو بسي شگفت است. اگر دوستي تو راستين بود از او اطاعت ميكردي، زيرا محب هميشه از محبوب خود اطاعت ميكند.( زن و كنكاشي نوين)
ازدواج، پيوندي مقدس طبيعي است كه ازدواج دايم پيوندي انساني و طبيعي بين زن و مرد به حساب آيد.اين پيوند براي انسان احساس آرامش رواني و ثبات روحي و جسمي به ارمغان ميآورد.( زن و كنكاشي نوين)
ازدواج دايم زندگياي است گره خورده با زندگياي ديگر كه تمام جنبههاي آشكار و پنهان شخصيت هر كدام در آن تبلور مييابد به گونهاي كه هيچ كدام احساس نميكنند كه لازم است چيزي را از يكديگر پنهان دارند. اين حالت نتيجه ارتباط عميق سرنوشت زن و شوهر به يكديگر است به ويژه اگر فرزندان، ثمره چنين پيوندي باشند. قرآن كريم هنگامي كه از زندگي زناشويي سخن ميگويد، ازدواج دايم را در نظر دارد. و من اياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودةً و رحمة ...(5) «و از نشانههاي قدرت اوست كه برايتان از جنس خودتان همسراني آفريد تا به ايشان آرامش يابيد و ميان شما دوستي و مهرباني نهاد... .»( زن و كنكاشي نوين)
اينكه يك انسان با انساني ديگر آرامش يابد به معناي آن است كه به او مطمئن شود و در همراهي او احساس آسايش و اطمينان و آرامش رواني كند.
اين دو تعبير حكايت از حالتي ميكنند كه انسان احساس ميكند كه انسان ديگري وجود دارد كه در انديشه و دل و احساس و زندگياش نسبت به او احساس مودت ميكند. احساس مودتي كه روان او را لبريز از احساس آرامش و آسايش و رحمت ميگرداند. اين حالت انسان را وادار ميكند تا با احساس و خردمندي بر زندگي انسان ديگر اشراف پيدا كند و شرايط و نقاط ضعف او را ارزيابي كند تا بتواند يارياش دهد و اشتباهات او را بشناسد تا در مسير تكامل و خيرخواهي دو طرفه، از او درگذرد.( زن و كنكاشي نوين)
رسالت ازدواج دايم، همراهي و همدلي و دوستي پايدار در زندگي است. اما در ازدواج موقت [گسسته] حال و وضع مانند ازدواج دايم [پيوسته [نيست؛ زيرا ازدواج موقت بيشتر براي تأمين جنسياي كه انسان را از انحراف بازدارد وضع شده است و يا به خاطر برخي از اتفاقات و شرايط مخصوص كه بر مرد ايجاب ميكند به نحوي نياز غريزياش را اشباع كند. اين مسأله عامل پيدايي چنان پيوند اساسي و محكمي نيست كه خطري براي ازدواج دايم در پي داشته باشد.( زن و كنكاشي نوين)
ازدواج موقت از آنرو در اسلام وضع شده است تا در شرايط سخت دروني يا بيروني كه نياز جنسي ممكن است انسان را به زنا وادار كند، پاسخگوي طبيعي و شرعي اين نياز باشد.
اين مطلب از سخن امام علي(ع) نيز استفاده ميشود كه فرمودند: «لولا ما نهي عنه عمر من امر المتعة ما زنا الاّشقي ...»(6) «اگر عمر پيشدستي نكرده بود و ازدواج موقت را تحريم نميكرد هيچكس جز انسان بدسرشت و پليد به زنا رو نميآورد.»( زن و كنكاشي نوين)
ما ميكوشيم تا ذهن دختران و پسران جوان را كه از احساسات گرم و عاطفي و گاه عاشقانه دوره بلوغ و جواني برخوردارند، نسبت به اين مسأله آگاه كنيم.
از اين سخن در مييابيم كه وضع قانون ازدواج موقت براي آن است كه ازدواج دايم حلكننده تمام مشكلات جنسي نيست و همچنان خلأهايي وجود دارد كه زمينهساز زنا خواهد بود، البته در مواردي كه ازدواج دايم نتواند همه مشكلات جنسي را حل كند.
باتوجه به اين مطلب، اين سخن كه ازدواج موقت حتما بايد مقدمه رسيدن به ازدواج دايم باشد الزامي و حتي در شكل كلياش طبيعي هم نيست. زيرا ماهيت ازدواج موقت و ازدواج دايم با هم اختلاف دارند.( زن و كنكاشي نوين)
در عين حال ما منعي نميبينيم كه رابطهاي شرعي بر اساس ازدواج موقت بين پسر و دختر بوجود آيد تا كاملاً به ويژگيهاي يكديگر آشنا شوند و اين ازدواج موقت زمينه و معبري براي ازدواج دايم شود. گاه در بعضي از كشورهاي اسلامي مثل ايران كه ازدواج موقت در آن امري قانوني است ميبينيم بسياري به جاي دوره نامزدي، ازدواج را برميگزينند تا مرتكب معصيتي (احتمالي) نشوند. و علاوه بر اين، نامزدي نميتواند نقطه اتكاء محكمي براي عقد ازدواج باشد.( زن و كنكاشي نوين)
پس از دورهاي كه با ازدواج موقت به يكديگر مرتبط شدند آنگاه با شناخت كافي و آزادياي كه در چارچوب ازدواج موقت پيدا كردهاند اقدام به ازدواج دايم ميكنند.
لازم است كه در درك اصل مشكل (جنسي) واقعنگر و واقعگرا باشيم. به همين دليل من تصور ميكنم كه سخت گرفتن [و تعصب[ نسبت به ازدواج موقت، واقعبينانه و به مصلحت انسان نيست. نه به مصلحت مرد است و نه به صلاح زن. زيرا دور كردن جامعه از اين نوع ازدواج به شكل مطلق، جامعه را در معرض شيوع زنا قرار ميدهد كه مشكلات بزرگي براي جامعه به بار خواهد آورد. مشكلاتي كه به مراتب بيشتر از مشكلات ازدواج موقت است به ويژه نسبت به مردان متأهل. البته اين امر نسبت به زنان چنين مرداني به خاطر بروز بعضي از مشكلات رواني يا عملي، حالت عكس پيدا ميكند.( زن و كنكاشي نوين)
خلاصه، ما تصور ميكنيم كه سختگيريهايي كه براي پيچيده كردن ازدواج موقت صورت ميگيرد از مشكلاتي كه در سر راه ايجاد فرصت شرعي و رواني و عملي و واقعي آن پيش ميآيد بيشتر است.
دختر و حق انتخاب
طبيعي است كه دختر حق اول و آخر را در انتخاب شوهر مناسب براي خود دارد. بنابراين هيچ كس حق ندارد او را تحت فشار قرار دهد و شوهري را بر او تحميل كند، زيرا خداوند هيچ كسي را مالك كسي ديگر قرار نداده است.( زن و كنكاشي نوين)
اما لازم است به چند مسأله كه در پي خواهد آمد توجه كافي داشته باشيم.
مسأله اول، بلوغ است كه همزمان يا آميخته با رشد [عقلي] صورت ميگيرد بنابراين در مسأله انتخاب همسر، كافي نيست كه دختر به سن بلوغ و تكليف رسيده باشد بلكه حتما بايد رشيد هم باشد طوري كه انتخاب درست و انتخاب نادرست زندگياش را تشخيص دهد. هنگامي كه دختر اين دو شرط -بلوغ و رشد- را دارا بود آزاد است هر كس را خواست انتخاب كند.( زن و كنكاشي نوين)
مسأله دوم، كه معركه مناقشات فقهي فقيهان است اين پرسش است كه: آيا در ازدواج دختر باكره اذن ولي - مانند پدر يا جد پدري- شرط است يا نه؟ بعضيها تا آنجا پيش رفتهاند كه حتي اذن برادر بزرگتر را نيز- اگر چه به نحو استحباب - مطرح كردهاند اما بسياري از فقيهان ميگويند: دختر بالغ رشيد مثل پسر بالغ رشيد است و هيچ كس سلطهاي بر او ندارد.
اگر دختر در سن 9 سالگي به مرحله رشد برسد اشكالي ندارد كه اختيارش به دست خود او باشد اما اگر در اين سن به مرحله رشد نرسد، لازم است تا رسيدن به سن رشد چنين اختياري به او داده نشود. سن رشد زمان معيني ندارد و بسته به شرايط عقلي است.( زن و كنكاشي نوين)
بر اين اساس اين دسته از فقيهان در صحت ازدواج دختر و انتخاب او جز بلوغ و رشد چيز ديگري را شرط نميدانند، درست همانطور كه براي پسر به شرطي جز اين دو شرط قايل نيستند. اگر چه مستحب ميدانند كه دختر در انتخابش با پدر يا جد و يا برادرش مشورت كند كه اين امر در سطح رايزني درباره انساني كه ميخواهد انتخاب كند به او رشد بيشتري ميدهد.( زن و كنكاشي نوين)
ازدواج دايم پيوندي انساني و طبيعي بين زن و مرد به حساب آيد.اين پيوند براي انسان احساس آرامش رواني و ثبات روحي و جسمي به ارمغان ميآورد.
زيرا ممكن است دختر تحت تأثير فضاي عاطفياي قرار گيرد كه براحساساتش فشار آورد و مجال فكر اساسي به او ندهد. به ويژه آنكه جنبه عاطفي شديد يا ضعف طبيعي و ذاتي زن سبب شده است تا بسياري از مردان از اين جنبه شخصيت او كه نماد پاكدامني اوست سوء استفاده كنند.
بنابراين خوب است كه دختر در اين امر حياتي و سرنوشتساز رايزني كند. به ويژه اگر توجه كنيم كه امر طلاق به دست مرد است نه زن.( زن و كنكاشي نوين)
نشريه :پيام زن
صفحه : 6-11 و 19
زبان : فارسي
پياپي :37
سال :1374
...
گروه وکلای دادشید
موسسه حقوقی ندای عدالت ساعی (گروه وکلای دادشید) با بهره گیری از وکلای پایه یک دادگستری آماده ارائه انواع خدمات حقوقی و وکالت در مراجع حقوقی کیفری دیوان عدالت و سایر مراجع حقوقی و اداری توسط وکیل و مشاوره حقوقی در سرتاسر کشور می باشد جهت ارتباط با این مجموعه اینجا را کلیک کنید.
همیشه بخاطر داشته باشید؛ مسائل مشابه حقوقی الزاماََ راه حل مشابهی ندارند بدون مشورت با وکیل یا مشاور حقوقی هیچ گونه اقدامی انجام ندهید.