تفاوت حقوق زن و مرد
تفاوت حقوق زن و مرد - گروه وکلای دادشید
(مقالات حقوقی،حقوق زنان،حقوق مرد، تفاوتهاى تشريعى ميان زن و مرد ،مشاوره اینترنتی،مشاوره حقوقی،موسسه حقوقی ،وکالت،درخواست وکیل،وکیل،مشاور)
تفاوت حقوق زن و مرد
صرفنظر از اين كه زن و مرد در بسيارى از احكام و حقوق، همانند هستند و تنها در برخى از مقررات شرعى (اعم از احكام و حقوق) متفاوت مىباشند، روح پرسش شما به فلسفه قانونگذارى بر مىگردد. براى پاسخ به اين سؤال، بايد به ملاكهاى جعل يك حكم يا وضع يك قانون توجه داشت و به ويژه در مورد تفاوت حقوق زن و مرد بايد به اين ملاكها توجه بيشترى كنيم تا روشن شود كه چه مصلحت و مفسدهاى بر اين كار مترتب بوده است. آيا ما با عقل خود مىتوانيم همه آنچه را كه به صلاح ماست و يا براى ما ايجاد مفسده مىكند، تشخيص دهيم و يا آن كه عاقلانهترين راه اين است كه به دامن وحى پناه ببريم؟ آيا در همه جا تساوى؛ بلكه تشابه حقوقى - آن گونه كه جنبش به ظاهر طرفدارى از زنان (فمينيسم) ادعا مىكنند - خوب است و يا آن كه اين ادعاى خوش سيما، باطنى ويرانگر دارد. ما در دو قسمت ذيل به پاسخ پرسش شما مى پردازيم: (تفاوت حقوق زن و مرد)
1. صفات و ويژگىهاى لازم براى يك قانونگذار شايسته. (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. تشابه حقوقى زن و مرد.
نظام حقوقى اسلام، مشحون از مسائل و احكام اجتماعى و فردى است. اسلام، عقل را يكى از منابع استنباط احكام شرعى دانسته و حكم عقل و شرع را ملازم دانسته است؛ اما درعين حال قانون شايسته، قانونى است كه مبتنى بر مصالح و مفاسد واقعى باشد و اين متوقف بر شناخت كامل تمام ابعاد جسمى و روحى، نيازها، غرائز، استعدادها، كمال لايق انسانى و راه رسيدن به آن است و حال آن كه روز به روز با پيشرفت علم و تأملات فكرى، جهل بشر، بيشتر مكشوف مىگردد و لذا قوانين بشرى، همواره دستخوش تغيير و تحول است. ويليام جيمز، معلومات انسان در مقابل مجهولاتش را مانند قطره در برابر دريا مىدانست و «آنيشتاين»تصريح مىكرد كه «انسان هنوز نتوانسته افسانه سرّ بزرگ (معماى خلقت) را حل كند و آن چه تاكنون از كتاب طبيعت خوانده، تازه به اصول زبان، آشنا شده و در مقابل مجلّداتى كه خوانده و فهميده، هنوز از حل و كشف كامل اين معما، خيلى دور است؛ تازه آيا چنين حلى براى او وجود داشته باشد يا نه»1؟ (تفاوت حقوق زن و مرد)(تفاوت حقوق زن و مرد)
تنها خداوند است كه مهربان، عليم و حكيم مطلق است(سوره سبأ، آيه3) و احكام و معارف اسلامى، مؤيّد عقل و يافتههاى علمى است و در ستيز با آنها نيست؛ گرچه به دليل قصور علم و عقل، احكام دينى گاهى فراتر از دسترس علم و دين است؛ زيرا انسان و مصالح و مفاسد او، در ماديّات و تمنيات مادى منحصر نمىگردد. وظايف و حقوق بشر (و از جمله حقوق زن) با توجه به همه مصالح او در دنيا و آخرت جعل شده است و علمى بودن و معقول بودن احكام و حقوق، منافاتى با ناظر بودن آن به دنيا و آ خرت ندارد؛ بلكه ملازم با آن است. عقل به سه دليل به طور قطعى حكم مىكند كه تدبير زندگى اجتماعى و دنيوى را بايد بر وحى مبتنى كنيم. اين دلايل عبارتند از: (تفاوت حقوق زن و مرد)
1. انسان به صورت فردى يا جمعى، حتى «خود» را به طور كامل نمىشناسد و در انسانشناسى و جهانشناسى، مجهولات بسيارى دارد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. انسان در وضع قوانين نمىتواند كاملاً عارى از خودخواهى باشد؛ از اين رو صلاحيت تام اخلاقى براى اين كار ندارد و شناخت كاملى نيز از عدالت ندارد و ممكن است آن را عليه خود به كار گيرد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
3. آفت غفلت، خطا و نسيان را در انسان نمىتوان ناديده گرفت.
با پذيرش خداوند حكيم، عليم، مهربان و بىنياز كه از راهنمايى كوچكترين مسائل مورد نياز بشر دريغ نورزيده است، در مىيابيم كه نظام حقوقى، سياسى و اجتماعى شايسته، آن است كه معقول و انسانى و مبتنى بر وحى و آوردههاى دينى باشد.2 قرآن كريم مىفرمايد:«و مَن احسن من الله حكما لقوم يوقنون».3 (تفاوت حقوق زن و مرد)
براساس اين اصل اساسى در قانونگذارى و با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد واقعى، تشريع و قانونگذارى، بايستى با ملاحظه واقعيات خارجى (عالم تكوين) باشد و يكى از اين واقعيات، تفاوتها و شباهتهاى زن و مرد در عالم آفرينش است. (تفاوت حقوق زن و مرد)
مشتركات تكوينى و تشريعى زن و مرد در قرآن
اسلام برخلاف آنچه در تاريخ و فرهنگ قرنهاى پيشين غرب و شرق گذشته است، زن و مرد را در امتيازات تكوينى و تشريعى يكسان دانسته است. چند نمونه از اين موارد، عبارتند از:
1. تساوى در ماهيت انسانى و لوازم آن (نساء، آيه1؛ حجرات، آيه13؛ اعراف، آيه189و...). (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. تساوى در راه تكامل انسانى و قرب به خدا و عبوديت (نساء، آيه124؛ نحل، آيه97؛ توبه، آيه72؛ احزاب، آيه35).
3. تساوى در امكان انتخاب جناح حق و باطل و كفر و ايمان (توبه، آيه67و68؛ نور، آيه26؛ آل عمران، آيه43و...). (تفاوت حقوق زن و مرد)
4. اشتراك در اكثر - قريب به اتفاق - تكاليف و مسؤوليتها؛ گرچه به لحاظ فرهنگ محاورهاى، گاهى به صيغه مذكر بيان شدهاند(بقره، آيه183؛ نور، آيات 2،31و32؛ مائده، آيه38 و...).
5. استقلال اجتماعى، سياسى و اعتقادى زنان و حق مشاركت (ممتحنه، آيات10، 12و...). (تفاوت حقوق زن و مرد)
6. استقلال اقتصادى زنان؛ حال آن كه غرب تا چند دهه پيش، زن را مالك هيچ چيز نمىدانست(نساء، آيه33).
7. برخوردارى مادران از حقوق خانوادگى مساوى با پدران؛ بلكه حق مادر با توجه به زحمات و تكاليف و مسؤوليتهايش، گاهى بيشتر است (عنكوبت، آيه8؛ اسراء، آيات23و24؛ بقره، آيه 83؛ مريم، آيه14؛ انعام، آيه151؛ نساء، آيه36؛ لقمان، آيه14و15؛ احقاف، آيايه15) و دهها مورد ديگر.
(تفاوت حقوق زن و مرد)
با وجود اين همانندى، تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد قابل انكار نيست. از اين رو مناسب است به تفاوتهاى ساختارى زن و مرد و تأثير آن در قانونگذارى و نظام حقوقى و ملاك و معيار اين تأثيرگذارى اشاره شود. دكتر «الكسيس كارل» باعميق شمردن اختلافات آفرينش زن و مرد، مىگويد: «به علت عدم توجه به اين نكته اصلى و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر مىكنند كه هر دو جنس مىتوانند يك قسم تعليم و تربيت يابند و مشاغل و اختيارات و مسؤوليت يكسانى به عهده گيرند... . زنان بايد به بسط مواهب طبيعى خود در جهت و سرشت خاص خويش، بدون تقليد كوركورانه از مردان بكوشند. وظيفه ايشان در راه تكامل بشريت، خيلى بزرگتر از مردهاست و نبايستى آن را سرسرى بگيرند و رها سازند...4». (تفاوت حقوق زن و مرد)
تفاوتهاى ساختارى زن و مرد
اين بحث، سابقهاى حداقل 2400 ساله دارد. افلاطون با اعتراف به ناتوان بودن نيروهاى جسمى، روحى و عقلى زنان، اين تفاوتها را كمّى دانسته، مدّعى بود كه زنان و مردان داراى استعدادهاى مشابهى هستند و زنان مىتوانند همان وظايفى را عهدهدار شوند كه مردان عهدهدار مىشوند و از همان اختياراتى بهرهمند گردند كه مردان بهرهمند مىگردند. برخلاف وى، شاگردش ارسطو معتقد بود كه نوع استعدادهاى زن و مرد، متفاوت و وظايفى را كه قانون خلقت به عهده هر يك از آنها گذاشته و حقوقى كه براى آنها وضع شده است، در قسمتهاى زيادى با هم تفاوت اصولى دارد.5 (تفاوت حقوق زن و مرد)
پروفسور«ريك»، روانشناس مشهور آمريكايى كه ساليان دراز به تفحص و جستوجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتايجى را به دست آورده است، مىگويد: «دنياى مرد با دنياى زن به كلى فرق مىكند. اگر زن نمىتواند مانند مرد فكر كند يا عمل نمايد، از اين رو است... . زن و مرد جسمهاى متفاوت دارند. علاوه بر اين، احساس اين دو موجود، هيچ وقت مثل هم نخواهد بود و هيچگاه يك جور در مقابل حوادث و اتفاقات، عكسالعمل نشان نمىدهند. زن و مرد بنا به مقتضيات جنسى رسمى خود، به طور متفاوت عمل مىكنند و درست مثل دو ستاره، روى دو مدار مختلف حركت مىكنند. آنها مىتوانند همديگر را بفهمند و مكمّل يكديگر باشند؛ ولى هيچ گاه يكى نمىشوند و به همين دليل است كه زن و مرد مىتوانند با هم زندگى كنند، عاشق يكديگر شوند و از صفات و اخلاق يكديگر خسته و ناراحت نشوند...6». (تفاوت حقوق زن و مرد)(تفاوت حقوق زن و مرد)
خانم «كليودالسون» مىگويد: «به عنوان يك زن روانشناس، بزرگترين علاقهام، مطالعه روحيه مردهاست. چندى پيش به من مأموريت داده شد كه تحقيقاتى درباره عوامل روانى زن و مرد به عمل آورم؛ به اين نتيجه رسيدهام: خانمها تابع احساسات و آقايان تابع عقل هستند. بسيار ديده شده كه خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابرى مىكنند، بلكه گاهى در اين زمينه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها، فقط احساسات شديد آنهاست. مردان هميشه عملىتر فكر مىكنند، بهتر قضاوت مىكنند، سازمان دهنده بهترى هستند [و ]بهتر هدايت مىكنند». به نظر ما اين نقطه ضعف زنان نيست؛ بلكه هدف خلقت اين تفاوتها را ضرورى ساخته است. دانشمند بزرگ، محمد قطب مىگويد: اگر زنان بخواهند مادر باشند، بايد احساساتى و عاطفى باشند و لازمه بقاى نسل آدمى، وجود مادر و روابط جنسى زن و مرد و كاركردهاى اختصاصى آنان است7؛ پس برترى روحى مردان بر زنان به عنوان يك امتياز ارزشى، به تفاوتهاى جسمى و روحى و كاركردهاى اختصاصى زن و مرد بستگى ندارد؛ بلكه براساس ايمان و عمل كه جامع آنها تقوى است، مشخص مىشود [و اين] چيزى است كه طراح آن طبيعت مىباشد؛ هر قدر هم خانمها بخواهند با اين واقعيت مبارزه كنند، بىفايده خواهد بود. خانمها به علت اين كه حسّاستر از آقايان هستند، بايد اين حقيقت را قبول كنند كه به نظارت آقايان در زندگىشان احتياج دارند... .كارهايى كه به تفكر مداوم احتياج دارد، زن را كسل و خسته مىكند...»8. (تفاوت حقوق زن و مرد)(تفاوت حقوق زن و مرد)
«اتوكلاين برگ» نيز با صحه گذاشتن بر تفاوتهاى جسمى و روحى و علايق زن و مرد براساس دادههاى روانشناسى، مىنويسد: «زنان بيشتر به كارهاى خانه و اشيا و اعمال ذوقى علاقه نشان مىدهند و بيشتر مشاغلى را مىپسندند كه نيازى به جابه جا شدن در آنها نباشد و يا كارهايى را دوست مىدارند كه در آنها بايد مواظبت و دلسوزى بسيارى [به] خرج داد؛ مانند مواظبت از كودكان و اشخاص عاجز و بينوا... زنها عموماً احساساتىتر از مردان هستند...9». (تفاوت حقوق زن و مرد)
ملاك تفاوتهاى تشريعى ميان زن و مرد
با توجه به برخى تفاوتهاى تكوينى زن و مرد كه مؤيد به عقل و نقل و وجدان عمومى و تحقيقات علمى روانشناسى است و نيز فطرى بودن آنها، به نحوى كه ريشه در خلقت و آفرينش بشر دارند و مقطعى و منطقهاى نمىباشند، اين مسأله مطرح مىشود كه اين اختلافات چگونه منشأ برخى تفاوتهاى اجتماعى و حقوقى مىشود؟ همه انسانها با هم تفاوت هايى دارند. قانونگذار اگر بخواهد در مقام وضع قانون، همه اختلافات را در نظر بگيرد، كارى غير عملى و ناممكن است و اگر بخواهد بىتوجه به هر گونه تفاوت و اختلافى باشد، خلاف ضرورت تشريع و تقنين است و مصالح جامعه، آن طور كه بايد تأمين نمىشود؛ زيرا تشريع بايد مبتنى بر مصالح و مفاسد واقعى باشد و قواعد و مقررات حقوقى اعتبارى صرف نيستند. پس آن اختلافات و تفاوتهاى تكوينى كه موجب اختلاف در مصالح و مفاسد واقعى شود، منشأ تفاوت در حقوق و تكاليف مىشود و اين يك امر منطقى است؛ يعنى اگر احكام و تكاليف اجتماعى متناسب با واقعيتها باشد و رعايت گردد، سعادت فرد و جامعه حاصل مىشود و چون سعادت فرد و جامعه مطلوب است، پس بايد احكام و حقوق و تكاليف مبتنى بر مصالح و مفاسد واقعى بوده، كاملاً رعايت گردد. مناط در اختلافات و تفاوت هايى كه مايه اختلاف در مصالح و مفاسد واقعى مىشود، عبارتند از آن اختلافات تكوينى كه داراى سه ويژگى ذيل باشند: (تفاوت حقوق زن و مرد)(تفاوت حقوق زن و مرد)
1. دوام و ثبات از آغاز تا پايان عمر انسانى به مقتضاى خصلت دائمى بودن قانون. (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. عموميت آن در قشر نسبتاً وسيعى از مردم به مقتضاى خصلت كلى بودن قانون. (تفاوت حقوق زن و مرد)
قانون براى نوع افراد جامعه وضع مىشود؛ نه افراد معدود. اصولاً قانونگذارى براى يكايك افراد، به طور جداگانه ممكن نيست؛ اما در مقام عمل و اجراى قانون، بايد شرايط و اوضاع و احوال افراد در نظر گرفته شود. شايد بسيارى از تفاوتهاى تكوينى كه روانشناسان يا فيزيولوژيستها و... بر شمردند، به طور صد در صد در بين تمام زنان و مردان شايع نباشد؛ اما اغلب چنين است كه مثلاً زنها، احساساتىتر هستند و قانون براى نوع افراد وضع مىشود. البته اگر در مقام اثبات آشكار شود كه همان خصلت نوعى، علت تامه جعل يك حكم خاص بوده است، قهراً در موارد خلاف، قانون ديگرى وضع مىشود و در غير اين صورت مىگوييم كه «حكمت» وضع فلان قانون، اين است. از اين رو در موارد فقد شرايط، انتفا يا تغيير حكم را اقتضا نمىكند. (تفاوت حقوق زن و مرد)
3. آن اختلاف در كمّ و كيف و مشاركتى كه براى برآوردن نيازهاى جامعه ضرورى است، مؤثر باشد؛ مثلاً صرف رنگ پوست سياه و يا سفيد تأثيرى در بازده كار ندارد و اگر تعيين دستمزدها صرفاً براساس بازده كار باشد، ما نمىتوانيم در تعيين دستمزد، بين كارگر سياه و سفيد فرق بگذاريم؛ اما چون نهاد قيموميت مستلزم مديريت و برخوردارى از تعقل بيشتر است و يا لازمه حضانت، برخوردارى از پشتوانه مالى است و اين امور نوعاً با مسؤوليت مردان سازگارى دارد، قانونگذار اين تكليف را برعهده آنان گذارده است. همان گونه كه چون در سنين خردسالى كودكان و به ويژه دختران، نياز بيشترى به عاطفه و سرپرستى محبتآميز و شيرخوردن دارند، حضانت آنها در اين سنين با مادر مىباشد. اما در سنين بالاتر كه استقلال كودك، افزايش يافته و محتاج به تأمين اقتصادى بيشترى است، مسؤوليت حضانت بر دوش پدر مىافتد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
تفصيل و جزئيات اختلافات تكوينى و طبيعى زن و مرد و حدود تأثير هر يك را ما در حوزه درك خود نمىتوانيم دريابيم تا قوانين عادلانه و متناسب وضع كنيم و ناگزير از مراجعه به وحى هستيم. اكثر تبيينها در توجيه سرّ تفاوت احكام، با استفاده از دادههاى مختلف علوم عقلى، روان شناختى، فيزيولوژى و آناتومى نيز از باب حكمت است و نه علت؛ به عنوان مثال تبيين حكم حجاب، براساس اين كشف روانشناسى است كه مىگويد: (تفاوت حقوق زن و مرد)
«آستانه حس لمس و درد زنان از زمان تولد، پايينتر از مردان است؛ يعنى زنان به درد، حساسترند؛ در عوض مردان، بينايى بهترى دارند. مردان بالغ به محركهاى بينايى شهوانى، حساسيت بيشتر دارند. زنان به محركهاى لمسى، حساسيت بيشتر دارند. اين تفاوت حساسيت از همان اوايل و تحت تأثير «اندروژنها» شكل مىگيرد. اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مىرود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محركهاى بينايى شهوانى است...10». (تفاوت حقوق زن و مرد)
تساوى يا تشابه؟!
قرآن كريم مىفرمايد: «خلقكم من نفسٍ واحدةٍ11».
رسول اكرم(ص) مىفرمايد: «الناس كلهم سواء كأسنان المشط؛ مردم - اعم از زن و مرد - مانند دندانههاى شانه با هم برابرند»؛ اما لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت و شرافت انسانى، تشابه صددرصد آنها در حقوق نيست. زن و مرد در حقوق عمومى و حقوق انسانى، برابرند؛ اما آيا با توجه به تفاوتهاى موجود و غير قابل انكار و غير قابل زوال، نبايد هيچ گونه تقسيم كار و وظيفه و اختصاص كاركردى در ميان باشد؟ تساوى، غير از تشابه است. تساوى، برابرى است و تشابه، يكنواختى. اسلام هرگز امتياز و ترجيح حقوقى و ارزشى براى مردان نسبت به زنان قائل نيست؛ اما با توجه به تلازم حق و تكليف، ممكن است به دليل تكاليف بيشترى كه به عهده مردان گذاشته است، اختيارات بيشترى نيز براى آنان قائل شده باشد. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نيست؛ اما با تشابه و يكنواختى حقوق آنها مخالف است.12 (تفاوت حقوق زن و مرد)(تفاوت حقوق زن و مرد)
يكى از نكات مهمى كه در ارزيابى نظام حقوقى ناديده گرفته مىشود، اين است كه قواعد و مقررات حقوقى براى تنظيم روابط اجتماعى است و نه به منظور ارزش گذارى. استاد على صفايى حائرى مىگويد: «تمامى درگيرىها و داد و فريادها، از اين جا برخاسته كه ما ارزشها را فراموش كردهايم و براى شغلها عنوانى ديگر در نظر گرفتهايم و آن را ملاك افتخار مىشناسيم. خيال مىكنيم قضاوت يا خياطى يا بقالى، با يكديگر تفاوت دارند و در ارزشها دخالت دارند. بينش اسلامى، براى شغلها، به اندازه بينشها و به اندازه نقشى كه در پشت آن ايستاده، ارزش قائل است... . با اين ديد، شغل قضاوت يا رياست جمهورى، خودش مبناى ارزش نيست و اين كار، وابسته به استعدادهاى بيشتر و ظرفيت و قاطعيت و سنجش دقيقتر است... . با اين ديد مسأله تفاوت استعدادها و ناقص بودن زنها هم مسألهاى نيست؛ چون، تفاوتها، ملاك افتخار نيست و در رسيدن به ارزشهاى بيشتر، استعدادها دخالت ندارند. فوز، اجر، فضل و بهرههاى عالى و لقاء رضوان الله، در رابطه با به كار گرفتن استعدادها است؛ نه مقدار آنها...و اين استعدادها نيز بر مبناى ابتلاء و امتحان است؛ نه اكرم و اهانت به افراد مربوطه13». (تفاوت حقوق زن و مرد)(تفاوت حقوق زن و مرد)
يكى از ويژگىهاى مهم و ممتاز نظام حقوقى اسلام، كمال گرا بودن آن است. هدف آفرينش انسان، تكامل اختيارى است. انسان در پرتو اعمال و رفتار اختيارى خود، به قرب حضرت حق و لقاء او كه كمال مطلق است، نايل مىآيد و خداى متعال از باب لطف و كرم خود، نه تنها به عنوان مولى، بلكه به عنوان مربى و مرشد و راهنماى مهربان، انسان را از هر چيزى كه مانع اين سير و سلوك مىشود، منع كرده است و به آن چه كه نيل به اين هدف را تسهيل يا امكانپذير سازد، ترغيب نموده است. از اين رو اين امر و نهى - دستورات شرعى - مصونيت است نه محدوديت؛ محدوديت براى غرائز شهوانى و اميال طبيعى است و مصونيت بخشى آن، به بعد ملكوتى و هويت انسانى انسان مربوط مىشود. آموزههايى نظير ضرورت پوشش بيشتر براى بانوان، نكوهش از حضور گسترده زن و به ويژه آن گاه كه با اختلاط توأم باشد، كاستن از تصدى مناصب اجتماعى - علاوه بر بعد تقسيم كار به لحاظ رعايت حريم عفاف و كمال شايسته انسانى است. (تفاوت حقوق زن و مرد)(تفاوت حقوق زن و مرد)
اول. حق طلاق
اين كه حق طلاق به مرد داده شده، دليلش اين است كه بالاخره يك زندگى جمعى نياز به مدير دارد و اسلام نيز كسى را كه كمتر در مقابل عواطف و احساسات تحت تأثير قرار مىگيرد واز نظر مديريت جمعى قوىتر است، به عنوان مسؤول اداره زندگى مشترك معرفى كرده و حتى نفقه و هزينه اداره اين زندگى را هم بر او واجب نموده است. در اين كه نوع مردان نسبت به زنان، از نظر مديريت، قوىترند و انعطافپذيرى كمترى در برابر احساسات خام دارند، شكى نيست. به عبارت ديگر زندگى مشترك نياز به مديريت دارد و يكى از شؤون اين مديريت، مسألهاجراى طلاق و انفكاك است كه از چند حال خارج نيست: (تفاوت حقوق زن و مرد)
1. حق طلاق به دست مرد باشد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. حق طلاق به دست زن باشد.
3. هر دو به طور مستقل اين حق را دارا باشند.
4. اين حق به دست هر دو به صورت اشتراكى باشد(يعنى طلاق زمانى ممكن است كه هر دو به آن توافق كنند). (تفاوت حقوق زن و مرد)
5. اصلاً حق طلاقى وجود نداشته باشد.
فرض پنجم صحيح نيست؛ زيرا گاهى اوقات، جدايى و گسستن اين رابطه، به صلاح طرفين است.
فرض چهارم هم معقول نيست؛ چون طلاق به عنوان يك حلال مبغوض و به منزله يك راه خروجى اضطرارى است كه نبايد مسدود شود؛ بلكه بايد در حد معقول، محدود شود؛ مثلاً به اين ميزان كه هوى و هوس و احساسات زودگذر باعث طلاق نشود. در اين فرض اگر يكى از طرفين بخواهد لجبازى كند و باطلاق موافقت نكند، اين راه اضطرارى بسته خواهد شد. از اين رو با حكمت جعل قانون طلاق منافات دارد؛ زيرا ممكن است يك نفر طالب طلاق و نفر ديگر طالب عدم آن باشد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
فرض سوم آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و اين مسأله را بعضى از كشورهاى غربى تجربه كرده اند.
فرض دوم هم باتوجه به احساسات و عواطف فراوان خانمها، علاوه بر اين كه آمار طلاق را بالا مىبرد(زيرا از نظر آمار، غالباً خانمها تقاضاى طلاق را دارند)، باعث سستى كانون محبت خانواده نيز مىگردد و محبت زن را در دل مرد كاهش مىدهد. در نتيجه بهترين فرض، صورت اول است؛ اما محدوديت هايى براى مرد در اعمال اين حق در شريعت و قانون در نظر گرفته شده كه مانع از ضايع شدن حقوق خانمها مىگردد. علاوه بر اين، در شرايطى نيز زن حق طلاق دارد كه مانع ظلم به وى مىشود؛ مانند طلاق وكالتى، طلاق قضايى و طلاق توافقى. بنابراين چنين نيست كه راه به كلى براى زن بسته باشد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
نكته ديگر اين كه اين مسأله، از احكام امضايى صرف نيست و شارع در آن تأسيسهايى دارد و علاوه بر آن، احكام امضايى شارع نيز مانند احكام تأسيسى ثبات و دوام دارد و قابل تغيير نيست.
(تفاوت حقوق زن و مرد)
دوم. ارث
زنان غير مسلمان از حق ارث محروم هستند. (تفاوت حقوق زن و مرد)
در غرب، نه زن از شوهر ارث مىبرد و نه شوهر از زن. (تفاوت حقوق زن و مرد)
در قسمتهايى از آفريقاى شمالى كه حقوق عرفى بربرها در آن جا كاملاً حكمفرما است، زنان با محروميت شديدى مواجه هستند. در بين قبايل الجزاير ازدواج هنوز شبيه نوعى خريد و فروش است كه در آن، شوهر مهريه را به پدر عروس مىپردازد و با وقوع طلاق (كه هميشه طلاق بائن است، مهريه اغلب از پدر عروس يا همسر بعدى آن زن، به شوهر مسترد مىشود. (تفاوت حقوق زن و مرد)
علاوه بر اين در مراكش، زندگى تقريباً نيمى از جمعيت، تحت حاكميت حقوق عرفى مبتنى بر پدر سالارى است كه در محاكم خاصى اجرا مىگردد و بر اساس آن، زنان از حق ارث محروم هستند.14 (تفاوت حقوق زن و مرد)
در مناطقى كه اسلام حكمفرماست، زنان از كرامت و حقوق اجتماعى خاصى برخوردارند.
مسأله ارث و ديه زن در نظام حقوقى اسلام، جزئى از كل است و نگاه به آن به صورت گسسته و بىارتباط باديگر اجزاى اين مجموعه، ناقض ا نديشه و موجب برداشتهاى ناصواب مىشود. بنابراين نمىتوان اين احكام را جدا از مجموعه نظام خانواده در اسلام مورد توجه قرار داد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
ديه وارث زن در همه موارد، كمتر از مرد نيست؛ بلكه در مواردى كاملاً يكسان و در مواردى ارث زن بيش از مرد است؛مانند موارد زير:
1. ديه زن در كمتر از ثلث با مرد برابر است. (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. ميراث پدر و مادر يا بستگان مادرى، بين زن و مرد يكسان است. هم چنين در كلاله اُمى، طرف مادرى برطرف پدرى مقدم مىشود و اگر زن نسبت به ميت نزديكتر از مرد باشد، چيزى به مرد نمىرسد.
3. اگر در مواردى ارث و ديه زن، كمتر از مرد است، اين مسأله مبتنى بر مصالحى در نظام خانوادگى و روابط زن و مرد مىباشد و در مقابل نه تنها به نيكوترين وجهى جبران شده است، بلكه اساساً حقوق زن در چنين نظامى، بسيار بيش از مرد و فراتر از چيزى است كه در «فمينيسم» غربى وجود دارد. براى تبيين اين مسأله، به امور زير توجه كنيد:
الف) اسلام در شرايطى به زن حق ارث بردن داد، كه به كلى زن از اين حق محروم بود و نه تنها از مرد ارث نمىبرد، بلكه خود همچون كالايى به ارث برده مىشد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
ب) اسلام به زن استقلال اقتصادى داد و او را در تصرف دارايى خود استقلال بخشيد.
ج) علاوه بر استقلال اقتصادى، اسلام در هيچ شرايطى زن را موظف به تأمين نيازمندىهاى خود و خانواده نكرده است. بنابراين او دارايىهاى خود را در هر راه مشروعى مىتواند صرف كند و در عين حال براى رفع نيازمندىهاى خود تأمين جداگانه دارد؛ يعنى نفقه او در هر حال برعهده مرد است و اگر خودش نيز درآمد اقتصادى داشته باشد، مالك شخصى آن در آمدهاست و موظف نيست كه آنها را در جهت نيازمندىهاى خانواده و يا حتى نيازمندىهاى خود صرف كند؛ اما مرد در هر حال موظف است كه نيازهاى زن را تأمين نمايد. بنابراين، شرايط جديد زندگى، با احكام اسلام هيچ تعارضى ندارد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
ه) اسلام دو حق اقتصادى براى زن، برعهده مرد قرار داده است:
1. مهريه؛ كه افزون بر اصل مهريه، حق تعيين ميزان آن نيز به دست خود زن مىباشد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. نفقه؛ يعنى تأمين مالى نيازمندىهاى زن در زندگى كه آن نيز برعهده مرد است. (تفاوت حقوق زن و مرد)
در كشورهاى غربى كه داراى نگرش فمينيستى هستند و در تبليغات پرهياهوى جهانى، خود را بزرگترين حاميان حقوق زن قلمداد مىكنند، حقوق زن چگونه است؟ (تفاوت حقوق زن و مرد)
1. در غرب چيزى به نام حق نفقه وجود ندارد و زن نيز مجبور است براى تأمين معاش خود به تلاش و فعاليت بپرازد؛ در حالى كه در حقوق اسلامى، زن اگر كارى هم بكند و درآمد بالايى نيز كسب كند، دارايى اش براى خودش محفوظ است و تأمين نيازمندىهاى او برعهده مرد است. (تفاوت حقوق زن و مرد)
2. در جهان غرب، شخص مىتواند با وصيت خود، شخص واحدى را وارث تمام دارايى خود بگرداند و حتى اندكى از آن را به زن ندهد و شگفت اين جاست كه در موارد متعددى ديده شده است كه ثروتمندان بزرگى، تمام دارايى خود را طبق وصيت براى گربه يا سگ خود به ارث نهادهاند و تمام اعضاى خانواده را از آن محروم ساختهاند؛ در حالى كه در حقوق اسلامى، ميراث ميت، براساس حكم معين الاهى تقسيم و توزيع مىشود و كسى نمىتواند زن و فرزند خود را از حقوق خود محروم سازد. بنابراين اگر مشاهده مىشود كه در مواردى در حقوق اسلامى ديه و يا ميراث زن، نصف مرد مىباشد، به اين علت است كه مرد بايد دارايى خودرا براى زن به مصرف برساند؛ در حالى كه چنين وظيفهاى براى زن مقرر نشده است. علامه طباطبايى در تفسير گرانسنگ «الميزان» مىنويسد: «نتيجه اين گونه تقسيم ارث بين مرد و زن، آن است كه در مرحله «تملك»، مرد دو برابر زن، مالك مىشود؛ ولى در مرحله «مصرف»، هميشه زن دو برابر مرد بهره مىبرد؛ زيرا زن، سهم و دارايى خود را براى خود نگه مىدارد؛ ولى مرد بايد نفقه زن را نيز بپردازد و در واقع نيمى از دارايى خود را صرف زن مىكند».15 (تفاوت حقوق زن و مرد)
براى توضيحات بيشتر مىتوانيد به مجموعه مقالات «فمينيسم از فراز تا فرود» مندرج در شمارههاى 3تا6ماهنامه پرسمان مراجعه كنيد. (تفاوت حقوق زن و مرد)
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
الف) نظام حقوقى زن در اسلام، شهيد مطهرى. (تفاوت حقوق زن و مرد)
ب) زن در آيينه جمال و جلال، آية الله جوادى آملى.
پ) فمينيسم عليه زنان، سيد ابراهيم حسينى، كتاب نقد، شماره 17، زمستان 1379.
ت) قرآن و مقام زن، سيدعلى كمالى. (تفاوت حقوق زن و مرد)
ج) بررسى ميراث زوجه در حقوق اسلام و ايران، حسين مهريور.
ح) قوانين فقه اسلامى، ج1، دكتر صبحى محمصانى، ترجمه جمال الدين جمالى محلاتى.
خ) روشنفكر و روشنفكرنما، داود الهامى. (تفاوت حقوق زن و مرد)
چ) زن از ديدگاه اسلام، ربانى خلخالى.
د) درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام، محمد رضا زيبايى نژاد و محمد تقى سبحانى. (تفاوت حقوق زن و مرد)
پی نوشت:
1. ر.ك: قربانى، زينالعابدين: اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ پنجم، 1375، ص28-29.
2. ر.ك: فلسفه حقوق، قم: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى؛ چاپ اول، تابستان 1377، ص31،33،77و85.
3. مائده(5)، آيه50.
4. مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، قم: انتشارات صدرا، چ14، سال1369،ص194-195. (تفاوت حقوق زن و مرد)
5. همان، ص202.
6. همان، ص208، به نقل از مجله زن روز، شماره 90.
7. قطب، محمد، شبهات حول الاسلام، ص112-115.
8. نظام حقوق زن در اسلام، ص215-216؛ نقل از مجله زن روز، شماره 101.
9. برگ اتوكلاين، روانشناسى اجتماعى، ترجمه على محمد كاردان، ج1، ص313. (تفاوت حقوق زن و مرد)
10. حداد عادل، غلامعلى، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگ، ص73.
11. نساء(4):124.
12. نظام حقوق زن در اسلام، ص143-144.
13. صفايى، على، روابط متكامل زن و مرد، ص31-33. (تفاوت حقوق زن و مرد)
14. نورمن اندرسون، تحولات حقوقى جهان اسلام، ترجمه فخرالدين اصغرى، جليل قنواتى و مصطفى فضايلى، ص40. (تفاوت حقوق زن و مرد)
15. طباطبايى، محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج4، ص315.(تفاوت حقوق زن و مرد)
...
گروه وکلای دادشید
موسسه حقوقی ندای عدالت ساعی (گروه وکلای دادشید) با بهره گیری از وکلای پایه یک دادگستری آماده ارائه انواع خدمات حقوقی و وکالت در مراجع حقوقی کیفری دیوان عدالت و سایر مراجع حقوقی و اداری توسط وکیل و مشاوره حقوقی در سرتاسر کشور می باشد جهت ارتباط با این مجموعه اینجا را کلیک کنید.
همیشه بخاطر داشته باشید؛ مسائل مشابه حقوقی الزاماََ راه حل مشابهی ندارند بدون مشورت با وکیل یا مشاور حقوقی هیچ گونه اقدامی انجام ندهید.